رفتگران...
یکی از موضوعهای انشاء دوران مدرسه ما این بود: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟ بیشتر بچهها
شاید اندکی بعد از فکر کردن به موضوع میخواستند دکتر، مهندس و یا معلم شوند.
روزها از پی هم گذشت و خیلی از ما نه دکتر شدیم نه مهندس و نه معلم. همیشه فکر میکردیم خدمت به
جامعه یعنی معلم بودن، دکتر بودن، مهندس بودن و هیچ وقت به این فکر نبودیم که اگر همه ما دکتر،
مهندس و معلم شویم، روزگارمان بدون کارگر، بنا، نجار، مکانیک و رفتگر چگونه خواهد گذشت.
چنان در این افکار و کارهای روزمره خود غرق شدیم که ندیدیم کسانی در کنار ما هستند که نه دکتر هستند و نه مهندس و نه معلم، اما در لباس ساده کارگری صادقانهترین خدمتها را نثار جامعه میکنند.
رفتگران خادمان واقعی، صمیمی و بیادعای جامعه ما هستند. شاید آنها هم در دوران کودکی میخواستند
دکتر، مهندس و یا معلم شوند، اما دست روزگار از او یک رفتگر ساخت، که با همان دستان ترک خورده و
پینه بسته، کوچه و محله ما را غرق پاکی کند و زبالههایی که عابران با بیتوجهی روی زمین میریزند را
بردارد. اگر واقع بینانه به این شغل بنگریم میتوانیم رد پای رفتگران را در همه جای شهر، کوچه، خیابان و
پیادهرومشاهده کنیم. وجب به وجب این کوچه، خیابان و پیادهروها را رفتگران، این زحمت کشان جامعه
را میشناسند و با آنها غریبه نیستند.